من آن سیاهی تاریک کوچک و سردم
قرار نیست ولی نا امید برگردم
شما امام رضائید و من؟ . . . خدایا،هیچ . . .
چشم خیس و دل غصه دار آودرم
به دست بوسی از این راه دور آمده ام
چو آهوی رمیده پیِ جان پناه می گردم
خدا به دست شما داد سر نوشت
اگر به غیر شما دل سپرده ،نامَردم
اگر چه قطره ای از سیل درد مندانم
قرار نیست ولی نا امید برگردم